جدول جو
جدول جو

معنی صاف

صاف
پرداخته، صیقلی، لغزنده، نرم، نشو، هموار، تخت، مستوی، مسطح، راست، شق، پاک، پالوده، روشن، زلال، خالص، مروق، ناب، بی آلایش، وضیع
متضاد: خشن، زبر
فرهنگ واژه مترادف متضاد