معنی سطحی سطحی سرسری، غیرعمیقمتضاد: عمقی، عمیق، بیرونی، خارجی، ظاهری، ظاهرگرا، ظاهربین، قشری، مربوط به سطحمتضاد: حجمی، رویی، رویه ای، کم مایه، کم عمق، اندک، ناچیز فرهنگ واژه مترادف متضاد