جدول جو
جدول جو

معنی سزاوار

سزاوار
اهل، جدیر، حری، شایان، سزامند، شایسته، شایگان، صلاحیت دار، قابل، لایق، مستحق، مستعد، منبغی
متضاد: بی صلاحیت، نالایق، صواب، فراخور، مستوجب
متضاد: ناسزاوار، برازنده، درخور، زیبنده
فرهنگ واژه مترادف متضاد