معنی سردی سردی برودت، سرما، بی علاقگی، دلسردی، سردمزاجی، بی روحی، خشکی، بی اعتنایی، بی توجهیمتضاد: گرما، گرمی، بی میلی فرهنگ واژه مترادف متضاد