معنی ستمگر ستمگر بیدادگر، جابر، جبار، جفاکار، ستم کیش، جورپیشه، زورگو، ستمکار، سرپنجه، سفاک، طاغوت، ظالم، عادیه، غاصب، متعدی، مردم آزارمتضاد: دادگر، ستم ستیز، ستم پذیر، ستم کش، ستم کشیده فرهنگ واژه مترادف متضاد