معنی سام سام بیماری، مرض، ناخوشی، ورم، آسم، سرسام، دوار، خیزران، سمی، زهردار، خطرناک، زهرناکمتضاد: بی زهر، غیرسمی، آتشمتضاد: آب فرهنگ واژه مترادف متضاد