جدول جو
جدول جو

معنی زدن

زدن
نواختن، ضرب، ضربه، ضربت، دزدیدن، ربودن، قاپیدن، ضربان، کوفتن، شکار کردن، صید کردن، اتفاق افتادن، واقع شدن
فرهنگ واژه مترادف متضاد