جدول جو
جدول جو

معنی رام

رام
آمخته، اهل، تابع، دست آموز، فرمانبردار، مانوس، مطیع، منقاد، نرم شانه، آرام
متضاد: وحشی، سرکش
فرهنگ واژه مترادف متضاد