معنی دوری دوری اجتناب، احتراز، امساک، پرهیز، تحاشی، تحرز، حذر، کناره گیری، جدایی، فراق، فرقت، مفارقت، مهجوری، هجر، هجران، غربت، غیبت، بعد، بعد، فاصله، مسافتمتضاد: نزدیکی، وصال فرهنگ واژه مترادف متضاد