معنی دشوار دشوار بغرنج، دشخوار، سخت، شاق، صعب، غامض، متعسر، مشکل، معضل، مغلق، ثقیل، دشوار، ناگوار، حاد، شدید، وخیممتضاد: آسان، سهل فرهنگ واژه مترادف متضاد