جدول جو
جدول جو

معنی خندیدن

خندیدن
خنده زدن، خنده کردن، ضحک، قهقهه زدن
متضاد: گریستن، ابتسام، تبسم کردن، لبخند زدن، شکفتن، شکوفا شدن، وا شدن، باز شدن
متضاد: پژمردن، خشکیدن، سبزشدن
متضاد: خشک شدن، درخشیدن، روشن شدن
متضاد: غروب کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد