معنی خشک خشک پژمرده، زرد، بی طراوتمتضاد: تر، باطراوت، خرم، شاداب، مرطوب، نوشکفته، بی آب، بی نم، کویر، برهوتمتضاد: مرطوب، یبس، یابسمتضاد: آبدار، بی روح، بی عاطفه، سرد، متعصب، مقرراتی، غیرقابل انعطاف، انعطاف ناپذیر، نرمش ناپذیرمتضاد: انعطاف پذیر 8 فرهنگ واژه مترادف متضاد