جدول جو
جدول جو

معنی خبره

خبره
آزموده، آگاه، استاد، بصیر، خبیر، زبردست، کارآمد، کاردان، کارکشته، کارشناس، ماهر، متخصص، مطلع
متضاد: تازه کار، ناآزموده
فرهنگ واژه مترادف متضاد