معنی خام خام ناپخته، نپختهمتضاد: پخته، مجرب، بی تجربه، تازه کار، مبتدی، ناآزموده، بی تجربه، نامجرب، نوپیشه، نارس، نارسا، کالمتضاد: رسیده، بی ربط، بیهوده، نسنجیده، باطل، یاوه، خامه، قلم، کلک، ناآراسته، ناپیراسته، ناتراشیده، صیقل نیافته، خا فرهنگ واژه مترادف متضاد