معنی خام در فرهنگ لغت هوشیار

نا پخته، نارس، نا آزموده

معنی خام در فرهنگ فارسی عمید

ناپخته، نارس، کال، کنایه از نا آزموده، بی تجربه، تا به دکّان و خانه درگروی / هرگز، ای خام، آدمی نشوی (سعدی - ۱۲۰) ، ویژگی چیزی که دست کاری نشده و در حالت طبیعی آن تغییری نداده باشند مثلاً نفت خام، دباغی نشده (چرم)، جوشانده نشده، دوال، کمند، خام شدن: کنایه از غافل شدن، فریب خوردن

معنی خام در فرهنگ فارسی معین

ناپخته، چرم دباغی نشده، بی تجربه، ناپیراسته

معنی خام در دیکشنری فارسی به روسی

сырой , грубо , сырое

معنی خام در دیکشنری فارسی به اوکراینی

сирий , грубо , сирийний , сирийий

معنی خام در دیکشنری فارسی به تایلندی

ดิบ , อย่างหยาบ , ดิบ

معنی خام در دیکشنری فارسی به عربی

غَيْرُ مَعَالِجٌ , بَسِيطٌ , خامٌ , نِيءٌ

معنی خام در دیکشنری فارسی به هندی

कच्चा , ख粗ीली तरीके से , कच्चा

معنی خام در دیکشنری فارسی به کره ای

날것의 , 거칠게 , 날것의

معنی خام در دیکشنری فارسی به بنگالی

কাঁচা , খসখসে , কাঁচা

معنی خام در دیکشنری فارسی به اردو

خام , کھردے طریقے سے , کچا

معنی خام - جستجوی لغت در جدول جو

خام: نا پخته، نارس، نا آزموده

فرهنگ لغت هوشیار

خام: ناپخته، نارس، کال، کنایه از نا آزموده، بی تجربه، برای مثال تا به دکّان و خانه درگروی / هرگز، ای خام، آدمی نشوی (سعدی - ۱۲۰)
ویژگی چیزی که دست کاری نشده و در حالت طبیعی آن تغییری نداده باشند مثلاً نفت خام، دباغی نشده (چرم)، جوشانده نشده، دوال، کمند
خام شدن: کنایه از غافل شدن، فریب خوردنناپخته، نارس، کال، کنایه از نا آزموده، بی تجربه، برای مِثال تا به دکّان و خانه درگروی / هرگز، ای خام، آدمی نشوی (سعدی - ۱۲۰)
ویژگی چیزی که دست کاری نشده و در حالت طبیعی آن تغییری نداده باشند مثلاً نفت خام، دباغی نشده (چرم)، جوشانده نشده، دوال، کمند
خام شدن: کنایه از غافل شدن، فریب خوردن