معنی خالص خالص بی آمیغ، بی غش، پاک، رحیق، زبده، ساده، سارا، سره، صاف، صافی، غیرمخلوط، مروق، مصفی، مطلق، ناب، ناپالودهمتضاد: ناخالص، ناسره، بی شائبه، بی ریا، پاک، بی آلایش، ناآلوده، ویژه، خرج دررفته، وزن بی ظرف فرهنگ واژه مترادف متضاد