معنی حیران حیران آسیمه، آسیمه سر، بی قرار، خیره، درمانده، سرگردان، سرگشته، شیفته، فرومانده، گیج، مبهوت، متحیر، مدهوش، مردد، واله، هاج وواج، حیرت زده فرهنگ واژه مترادف متضاد