معنی حرث حرث حراثت، زراعت، زرع، شیارزنی، کاشت، کشاورزی، کشت، بزرگری کردن، زراعت کردن، خیش زدن، شخم کردنمتضاد: حصاد، درو، کشتکاری، مزرعه، کشت فرهنگ واژه مترادف متضاد