جدول جو
جدول جو

معنی چیدن

چیدن
کندن، بریدن، قیچی کردن، قطع کردن، پهن کردن، گستردن، قرار دادن، نهادن، زدن، ستردن، انتخاب کردن، جدا کردن، گلچین کردن، گزیدن، ستردن، پیراستن، اصلاح کردن، دانه چینی کردن، ترتیب دادن، مهیا کردن، فراهم کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد