معنی تساهل تساهل انعطاف، تسامح، سهل گیری، آسان گیری، سهل انگاری، مسامحه، مماطله، سهل انگاری کردن، مسامحه کردنمتضاد: کوشیدن، سهل گرفتن، آسان گرفتنمتضاد: سخت گرفتن فرهنگ واژه مترادف متضاد