جدول جو
جدول جو

معنی تار

تار
تاریک، تیره، ظلمانی، مظلم
متضاد: روشن، شفاف، خفه، کدر، گرفته
متضاد: شفاف، منیر، سیاه، مشکی، غبارگرفته، ساز، سیم، تاره، رشته، نخ
متضاد: پود، تارک، فرق سر، مفرق، تال، دانه مو، نخ مو
فرهنگ واژه مترادف متضاد