جدول جو
جدول جو

معنی بزنگاه

بزنگاه
دزدگاه، کمینگاه، کمینگه، لورگاه، مکمن، میعادگاه، وعده گاه، لحظه حساس
فرهنگ واژه مترادف متضاد