معنی برکندن برکندن از ته کندن، کندن، از ریشه درآوردن، ریشه کن کردن، جدا کردن، بریدنمتضاد: نشاندن، نابود کردن، ازبین بردن، دور کردن فرهنگ واژه مترادف متضاد