جدول جو
جدول جو

معنی برتافتن

برتافتن
پیچیدن، تاب دادن، برگردانیدن، رو گردانیدن، سرپیچیدن، اعراض کردن، روی برتافتن، تمکین ن کردن، سرپیچی کردن، نافرمانی کردن، عصیان ورزیدن، تاب آوردن، تحمل کردن، برخود هموار کردن، طاقت آوردن
متضاد: برنتافتن
فرهنگ واژه مترادف متضاد