معنی بدنسل بدنسل بداصل، بدنژادمتضاد: نژاده، حرامزاده، خطا زاده، والدالزنامتضاد: حلال زاده، بدذات، بدسرشت، بدگوهر، بدنهادمتضاد: نیک نهاد، نیک سرشت فرهنگ واژه مترادف متضاد