معنی بدمنظر بدمنظر بدترکیب، بدگل، بدنما، بدلقا، زشت، زشت رو، کریهمتضاد: خوش منظر، خوش لقا، مه لقا، خوش نما، خوبرو، قشنگ، زیبا، وجیه، وجیه منظر فرهنگ واژه مترادف متضاد