جدول جو
جدول جو

معنی بدمنظر - جستجوی لغت در جدول جو

بدمنظر
بدنما، بدنمود، زشت
تصویری از بدمنظر
تصویر بدمنظر
فرهنگ فارسی عمید
بدمنظر
(بَ مَ ظَ)
آنچه بنظر بد آید. بدنما. بدنمود. (فرهنگ فارسی معین). مقابل خوش منظر. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
بدمنظر
بدنما، آنچه بمنظر بدآید
تصویری از بدمنظر
تصویر بدمنظر
فرهنگ لغت هوشیار
بدمنظر
((~. مَ ظَ))
آنچه در نظر خوش نیاید
تصویری از بدمنظر
تصویر بدمنظر
فرهنگ فارسی معین
بدمنظر
بدترکیب، بدگل، بدنما، بدلقا، زشت، زشت رو، کریه
متضاد: خوش منظر، خوش لقا، مه لقا، خوش نما، خوبرو، قشنگ، زیبا، وجیه، وجیه منظر
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از منظر
تصویر منظر
(دخترانه)
آنچه بر آن نظر بیفتد و به چشم دیده شود، چهره، صورت
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بدمن
تصویر بدمن
ضد قهرمان یا آنتاگونیست (Antagonist) یا بدمن در ادبیات، سینما و داستان ها شخصیتی است که در برابر شخصیت اصلی یا قهرمان داستان، به عنوان دشمن یا مخالف قرار دارد. نقش آنتاگونیست در داستان بسیار مهم است زیرا با تضاد و تقابل با شخصیت اصلی، در جریان داستان تنش و درام را افزایش می دهد و به پیچیده تر شدن داستان کمک می کند.
ویژگی های آنتاگونیست می تواند شامل موارد زیر باشد:
1. اهداف متفاوت : آنتاگونیست معمولاً اهداف و ارزش هایی دارد که با شخصیت اصلی در تضاد است. این اهداف می توانند اقتصادی، اجتماعی، سیاسی یا حتی فلسفی باشند.
2. موانع و مشکلات : آنتاگونیست معمولاً برای شخصیت اصلی مانع ها و مشکلاتی ایجاد می کند که او را از رسیدن به هدفش باز می دارد.
3. شخصیت پیچیده : گاهی آنتاگونیست ها شخصیت های پیچیده ای هستند که باعث می شوند تا تمایز بین خوبی و بدی در داستان مبهم باقی بماند.
4. تغییرات شخصیتی : بعضی از آنتاگونیست ها توانایی تحول و تغییر شخصیتی دارند که به داستان ابعاد عمیق تری می بخشد.
5. مهارت ها و قدرت ها : برخی آنتاگونیست ها قدرت ها یا مهارت های خاصی دارند که او را به یک تهدید واقعی برای شخصیت اصلی تبدیل می کند.
نمونه های معروفی از آنتاگونیست ها در ادبیات و سینما شامل کاراکترهایی همچون دارت ویدر از `Star Wars`، جوکر از `The Dark Knight`، استفانو دی مارتینو از `The Godfather`، و سارون از `The Lion King` می شوند. این شخصیت ها با ویژگی های خود، داستان را به غنا و تنوع می بخشند و به خواننده یا تماشاگر امکان می دهند با داستان همراهی کنند و در تضادات و تکاملات شخصیتی شرکت کنند.
فرهنگ اصطلاحات سینمایی
تصویری از منظر
تصویر منظر
جای نگریستن و نظر انداختن، آنچه در برابر چشم واقع شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بدمنش
تصویر بدمنش
بدخو، بدسرشت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بدمهر
تصویر بدمهر
نامهربان، بداندیش، بدخواه
فرهنگ فارسی عمید
(بَ مَ ضَ)
معاشر بد. مصاحب گمراه کننده.
لغت نامه دهخدا
(بَ مَ ظَنْ نَ / نِ)
بدگمان و غیرمعتمد و سؤظن دار. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(بَ مَ نِ)
بداندیش.
لغت نامه دهخدا
(بَ مِ)
نامهربان. بی محبت، نام درختی است بغایت سخت که هرگز بار ندهد. (برهان قاطع) (از ناظم الاطباء). درختی است سخت و هیچ بار نیارد. (صحاح الفرس). نام درختی است که بر ندهد و عرب آن را غرب گویند و گفته اند:
این پنج درخت است که می نارد بار
بید و بده و سرو و سپیدار و چنار.
؟ (انجمن آرا) (آنندراج).
سهم تو اوفکنده به پیکان بیدبرگ
بر پیکر معاند تو لرزه چون بده.
نزاری قهستانی (از انجمن آرا).
، هر درخت بی میوه را گویند عموماً. (برهان قاطع). هر درخت بی میوه. (ناظم الاطباء) ، درخت بید راگویند خصوصاً. (برهان قاطع). درخت بید. (ناظم الاطباء). پده. و رجوع به پده شود
لغت نامه دهخدا
(مَ)
دهی است از دهستان کاکی بخش خورموج شهرستان بوشهر که در 20 هزارگزی جنوب خاور خورموج و حاشیۀ جنوبی رود مند در جلگه واقع است. ناحیه ایست گرمسیر و دارای 179 تن سکنه، آب آن از چاه تأمین میشود. محصول عمده آن خرما و غلات و تنباکو و شغل مردمش زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7). قریه ای است دوفرسنگی شمالی کاکی. (از فارسنامه ناصری)
لغت نامه دهخدا
(بَ مَ صَ)
آنکه چون به منصب و مقامی رسد با مردمان سخت و زمخت رفتار کند. (یادداشت مؤلف) ، برنگ بدن. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
دید دیدگاه نگر گاه، چشم انداز محل نظر جای نگریستن جایی که بر آن نظر افتد، چشم. یا منظر چشم. مردمک مردم دیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بنظر
تصویر بنظر
تلاق و تندی میان دو لب فرج زن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بدمهر
تصویر بدمهر
بی محبت، ناسازگار، نامهربان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بد نظر
تصویر بد نظر
بد نگر بد نگاه بد شکل بد هیئت زشت روی بد منظر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مد نظر
تصویر مد نظر
برابر چشم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بدمحضر
تصویر بدمحضر
معاشربد، مصاحب گمراه کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بدمنصب
تصویر بدمنصب
آنکه بمقام ومنصبی برسد وبا مردمان سخت وبا اخلاق بد رفتار نماید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بد نظری
تصویر بد نظری
نگاهبد بد نگریستن نظر از روی شهوت، بد شکلی بد منظری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بد نگر
تصویر بد نگر
بد بیننده ضعیف البصر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بد منظر
تصویر بد منظر
بد نما
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بدمهر
تصویر بدمهر
((~. مِ))
نامهربان، بد اندیش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از منظر
تصویر منظر
((مَ ظَ))
چهره، سیما، نگاه، نظر، جای نگریستن، جمع مناظر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بدمظنه
تصویر بدمظنه
((~. مَ ظَ نِّ))
بدگمان، بدظن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از منظر
تصویر منظر
دیدگاه، نگرگاه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مد نظر
تصویر مد نظر
دلخواه
فرهنگ واژه فارسی سره
بدسگال، بدنفس، بدنهاد، بدذات، خبیث، کج نهاد
متضاد: نیک منش، نیک نهاد
فرهنگ واژه مترادف متضاد
نامهربان، بی عاطفه، بی محبت
متضاد: مهرورز، مهربان، عطوف
فرهنگ واژه مترادف متضاد
نامناسب، آورد
دیکشنری اردو به فارسی
منظر طبیعی، صحنه
دیکشنری اردو به فارسی