معنی بحرانی بحرانی آشوب زده، بحران زده، پرآشوب، تشنج آلود، پرتنش، تنش آلود، خطرناک، غیرعادی، متشنج، متلاطم، وخیممتضاد: آرام فرهنگ واژه مترادف متضاد