معنی بازی بازی لعب، ملاعبه، ملعبه، تفریح، تفنن، قمار، گنجفه، ورزش، فریب، حیله، نیرنگمتضاد: جدی، نقش، حادثه، رویداد، پیش آمد، شوخی فرهنگ واژه مترادف متضاد