معنی بازمانده بازمانده به جامانده، بقیه، پس مانده، مانده، دنبال مانده، عقب مانده، واپس مانده، به هدف نرسیده، خسته، درمانده، کوفته، وارث، خلف، خویش، قوم فرهنگ واژه مترادف متضاد