معنی باز باز نیز، هم، همچنین، گشاده، منبسط، گشوده، مفتوح، وا، ازنو، دوباره، دایر، برقرار، برپا، سنقر، قوش، قلیا، باج، باژ، خراج، جدا، روشن، منفصل، روباز، بی مانع، آزاد، فاصله دار، چامتضاد: بسته، اسید، فرهنگ واژه مترادف متضاد