جدول جو
جدول جو

معنی باری

باری
صفت به هرجهت، به هرحال، درهرصورت، بارکش
متضاد: سواری، باردار، ثقیل، سنگین، گران، وزین
متضاد: سبک، آفریننده، آفریدگار، باریتعالی، خالق
متضاد: آفریده، مخلوق، باریک، پهن، ضخیم، عرض
فرهنگ واژه مترادف متضاد