معنی باره باره اسب، توسن، سمند، فرس، مرکب، برج، دژ، قلعه، بار، دفعه، کرت، مرتبه، بار، حصار، دیوار، جرم، باب، مورد، روش، طرز فرهنگ واژه مترادف متضاد