جدول جو
جدول جو

معنی آهمند

آهمند
مختل، معیوب، ناقص، عاصی، گناهکار، مجرم، مقصر، بیمار، مریض، ناخوش
متضاد: سالم، صحیح
فرهنگ واژه مترادف متضاد