جدول جو
جدول جو

معنی آماده

آماده
آراسته، بسیجیده، پرداخته، تامین، تهیه، حاضر، روبراه، ساخته، فراهم، مجهز، مرتب، مهیا، چالاک، سازمند، مستعد
متضاد: نامهیا
فرهنگ واژه مترادف متضاد