جدول جو
جدول جو

معنی آبدار

آبدار
آبکی، باطراوت، پرآب، رقیق، شاداب، مایع، آبدارچی، ایاغچی، ساقی، شربتدار، قهوه چی، آبدیده، برنده، تیز، سخت، تند، زننده، نیشدار، آبخیز، آبزا، رسا، روان، فصیح، گویا
متضاد: بی آب، خشک
فرهنگ واژه مترادف متضاد