معنی ابریشم ابریشم بریشم، پرند، پرنیان، پیله، حریر، تاره، زه، ساز، بریشم نواز، دستان ساز، نوازنده، درخت ابریشم، شب خسب فرهنگ واژه مترادف متضاد