معنی niezłomny niezłomny استوار، استوانه ای، سرسخت، به طور قطعی، غیرقابل خم شدن، غیر قابل خاموش شدن اُستُوار، اُستُوانِه ای، سَرسَخت، بِه طُورِ قَطعی، غِیرِقابِلِ خَم شُدَن، غِیرِ قابِل خاموش شُدَن دیکشنری لهستانی به فارسی