معنی mierzyć mierzyć اندازه گرفتن، اندازه گیری، اندازه کردن، اندازه گیری کردن، نصب شده اَندازِه گِرِفتَن، اَندازِه گیری، اَندازِه کَردَن، اَندازِه گیری کَردَن، نَصب شُدِه دیکشنری لهستانی به فارسی