معنی تو تو لوچ دوبین، ورم، آماس، سوزش، تاب تاب بازی، تب، تاب، لایه ی روی شیر یا ماست، سرشت، خوی، درخت انجیلی، چرخیدن، پیچش، میل، رغبت فرهنگ گویش مازندرانی