معنی بن بن تکه ی خمیر، چانه ی خمیر، بند، گره ی نی، برخورد، مانع، بیخ –بن، گردنه ی کیسه جهت گره زدن، زیر، قسمت پایین زمین شالی زار، خطی کوتاه، مبدا، اصل، ریشه فرهنگ گویش مازندرانی