معنی یزبن یزبن (یَ بُ) ثمام. عرف. درخت یز. (یادداشت مؤلف) : ضغبوس، شاخ یزبن. جلیله، یک یزبن. امصوخه، برگ و شاخ یزبن. (منتهی الارب). و رجوع به یز شود لغت نامه دهخدا