جدول جو
جدول جو

معنی یب

یب
(یَ)
تیر به زبان سمرقندی. (حاشیۀ فرهنگ اسدی نخجوانی). تیر پیکان دار. (برهان) (آنندراج). تیر. (جهانگیری) (اوبهی) :
ای رخ تو آفتاب و غمزۀ تو یب
کرد فراقت مرا چو زرین ابیب.
منجیک (از فرهنگ اسدی).
و رجوع به ابیب در همین لغت نامه شود
لغت نامه دهخدا