جدول جو
جدول جو

معنی هین

هین
سیل، سیلاب، (فرهنگ اسدی) (انجمن آرا) (آنندراج) :
از کوهسار دوش به رنگ می
هین آمد ای نگار می آور هین،
دقیقی،
هینی به گاه جنگ به تک خاسته ز کوه
هین بزرگ بازنگردد به هین و هی،
منوچهری،
- هین آمدن، سیل آمدن، سیل جاری شدن،
- هین گرفتن، سیل گرفتن، در سیل فرورفتن، غرقه شدن در سیل:
دم خون چو رود مهین هین گرفت
ز غم چهرۀ شاه چین چین گرفت،
اسدی (گرشاسبنامه ص 409)،
شل و خشت پرواز شاهین گرفت
ز باران خون کوه در هین گرفت،
اسدی (گرشاسبنامه ص 80)
لغت نامه دهخدا