جدول جو
جدول جو

معنی هو

هو
(مَ هََ)
خبر بی اصل. خبر دروغ. سروصدا درباره چیزی که حقیقت ندارد. چو.
- هو انداختن، خبری بی اساس را در میان مردم شایع کردن.
- هوچی، کسی که خبرهای بی اساس را برای منافع خود شایع کند.
- هو کردن، درباره کسی خبر بی اساس و زیان آور انتشار دادن و او رادر نظر مردم پست کردن.
- یک هو، غفلهً. بی خبر. ناگاه
زردآب و ریمی را گویند که از زخم و جراحت برمی آید، آب دزدیدن زخم و جراحت را نیز گفته اند. (برهان). و در این صورت هو مبدل او و آب است. (از انجمن آرا) ، ماه. قمر، ابر. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا