معنی همه
- همه (هََ مْمَ / هَِ مْ مَ)
- کاری که قصد کردن آن نمایند، قصد. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). ج، همم. (منتهی الارب) ، هوی. ج، همم. (اقرب الموارد). خواهش. (منتهی الارب) ، پیر فانی. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، زن پیر فانی. (اقرب الموارد). گنده پیر. (منتهی الارب). ج، همات، همائم. (اقرب الموارد) (منتهی الارب)
