جدول جو
جدول جو

معنی هرو

هرو
(قَ)
به چوب دستی زدن کسی را. (منتهی الارب). به عصا بزدن. (تاج المصادر بیهقی). زدن به هراوه. (اقرب الموارد) ، فحش گفتن و بزدن، نیک پختن گوشت. (تاج المصادر بیهقی). هرء. رجوع به هرء شود، بزدن سرما کسی را. (مصادر اللغه زوزنی)
لغت نامه دهخدا