بناگاه آمدن بر چیزی. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). - هجوم آوردن، حمله کردن. روی آوردن برای غلبه بر دشمن. (یادداشت به خط مؤلف) : در آغوش دو عالم غنچۀ زخمی نمی گنجد هجوم آورده بر دلها ز بس تاراج مژگانش. خاقانی. - هجوم بردن، هجوم آوردن. (یادداشت به خط مؤلف). - هجوم کردن، هجوم آوردن. حمله کردن. رجوع به هجم شود. ، درآمدن هر کسی بی دستوری. (منتهی الارب). دخول بی اذن. (اقرب الموارد) ، به شتاب درآمدن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، شکسته و ویران شدن خانه. (منتهی الارب) ، در مغاک فروشدن چشم کسی. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، دوشیدن آنچه را در پستان است. (از اقرب الموارد). دوشیدن. (منتهی الارب) ، روی آوردن علم بر حقایق امور کسی را. (از اقرب الموارد) ، ساکت شدن و اطراق. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)