- هجوم
- آفند، تازش، تک
معنی هجوم - جستجوی لغت در جدول جو
- هجوم
- حملۀ ناگهانی، یورش، تاخت، ناگاه درآمدن در جایی
- هجوم
- دخول بی اذن، در آمدن هر کسی بی دستوری، شکسته و ویران شدن خانه
- هجوم ((هُ))
- حمله، یورش
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
اخترشناسی، اخترماری
رجم، سنگسار کردن و راندن باشد
ناتوان
چشم اشک ران، ابر بارانران، چشم پیوسته گریان، ماده شتر بر شیر
خوابیدن، خفتن، خواب
دانش بررسی اجرام آسمانی، چگونگی قرارگیری و اثرگذاری آن ها بر هم، اخترشناسی، ستاره شناسی، جمع نجم، نجم
همّ ها، حزن ها، اندوه ها، جمع واژۀ همّ
مغلوب
ستارگان، انجم
خاموشی ک از خشم یا اندوه
هجوی در فارسی جر شفتی نکوهشی
فراخ چوز، تباهکار: زن
خفتن و خوابیدن
سرگشته
جمع هم، اندوه ها جمع هم اندوهها غمها. همه: همه افراد: (همه آمده اند: چه دوزخی چه بهشتی چه آدمی چه پری بمذهب همه کفر طریقت است امساک. (حافظ) توضیح در دستورهای متداول همه را از مبهمات دانسته اند، تمام کل مجموع: و چون می بایست که این ملت مخلد ماند و ملک این امت بهمه آفاق و اقطار زمین برسد... و پسرامیر را زخمی زده ام وهمه شهر در معالجت آن عاجز مانده اند.: همه خویی کرده (ابوبکر) درکارش (رسول صلی الله علیه و آله) همه او گشته بهر دیدارش، هر: همهکس همه جا. توضیح تا قرن چهارم همه در تمام موارد بصورت غیر اضافه استعمال میشده. از قرن پنجم مخصوصادرشعر ظاهرا بضرورت - گاه همه را بحالت اضافه آورده اند. در قرون اخیر برای تشخیص موارد اضافه همه از غیر آن قاعده ای وضع کرده اند: الف - اصولا همه در شمول من حیث الافراد بکار رود. درین صورت کسره اضافه بحای ماند چنانکه گوییم: همه شب بیدار بودم. (یعنی از اول تاآخر شب بیدار بودم) جمشید همه روز این طرف وآن طرف دوید و فریدون را نیافت. (یعنی از صبح تاغروب) در شعر ازین قاعده - بضرورت - عدول کنند. ب - اگر همه بمعنی هر) شمول من حیث المجموع) وجمیع آحاد بکار رود - مانند خود هر - احتیاچ بکسره اضافه ندارد: همه کس ازقبل نیستی فغان دارد گه ضعیفی و بیچارگی و سستی حال) (غضایری) و ملوک عجم ترتیبی داشته اند در خوان نیکو نهادن هر چه تمامتر بهمه روزگار. ج - هرگاه همه در معنی شمول من حیث المجموع بکار رود و کلمه بعد از آن جمع یا اسم جمع باشد، کسره اضافه بجای ماند: همه رفقا آمدند جز جمشید همه مردم را باید در کارها شرکت داد.: تویی که بر سر خوبان کشوری چون تاج سزد اگر همه دلیران دهندت باج. (حافظ) ولی در شعر - بضرورت - جایزاست بدون کسره اضافه ه آید. توضیح، گاه همه در امثال این عبارت آید: وآنچ ازپس اوست ازین پنج روز همه جشنهاست. و فک اضافه شده و اصل همه آنچ از پس اوست جشنهاست بوده و درین صورت از قبیل نمره 1 میباشد. یا به همه ابواب. از هر حیث از هر جهت: از هر جا و هر محل بقلمرو اشرف... همایون مالله . می آیند بهمه ابواب مستظهر... وامیدوار بوده بدانند
ظاهر شدن، پدید آمدن، طلوع کردن ستاره، پدید آمدن فتنه، ظهور کردن بدمذهب، قسط قسط ادا کردن مالیات
دارای محتوای هجو
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
نام گیاهی مقدس نزد ایرانیان باستان، ازشخصیتهای شاهنامه، نام مردی پرهیزکار و عابدی کوه نشین از نژاد فریدون در زمان افراسیاب تورانی
بدگویی کردن، برشمردن معایب کسی
گیاهی دارای ساقۀ کوتاه و پرگره که شیرۀ سفیدی دارد
شمردن معایب کسی، هجا، بد گفتن
خوی کردن، گود افتادن چشم، راندن کسی را، خوی (عرق)، کاسه بزرگ
درختچه ای ازتیره گنتاسه که جز تیره های نزدیک به مخروطیان است. درتداول عامه و زبان فارسی این گیاه را ریش بز نیز گویند. توضیح ازاین گیاه و سایر گیاهان این تیره که بنام علمی افدرا خوانده میشوند آلکالوئیدی بنام افدرین بدست می آورند که اثراتی مشابه آدرنالین دارد و سمیتش نیز از آدرنالین کمتر است و بر خلاف آدرنالین بیشتراز راه دهان مصرف میشود. درافغانستان هوم به ریواس اطلاق میشودکه بگیاه مورد بحث ربطی ندارد. آربائیان قدیم گیاه مزبور رامقدس میدانستند و عصاره آنرا میجوشانیدند بحدی که دارای رنگ شود و بر آن بودند که شیره آن روح را فرح می بخشید و این نوشابه خدایان را قوی دل و مسرور و حس جنگجویی آنانرا تهییج میکند. مخصوصا ایندر (رب النوع رعد) ازاین مسکر بسیار می آشامد وپس از آن هیچ قوه ای قادر نیست در برابر او مقاومت ورزد. این استعمال مایع مزبور در موقع قربانی یکی از کهن ترین رسوم عبادت آریایی است. این نوشابه را روی آتش میریختند الکلی که در آن وجود داشت سبب اشتعال آتش میگردید. روحانیون نیز در موقع اجرای مراسم عبادت بقدر کفایت از آن مینوشیدند. مایع مزبور نه تنها مقدس و گرامی بود بلکه از معتقدات آریایی این است که برای گیاه مزبور درجه خدایی قایل بوده اند سومه یکی از خدایان مقتدر و مورد پرستش و احترام بوده. وی در موقع رافت نیکوکار و بهنگام غضب خطرناک وقهاربود چون زرتشت ظهور کرد همه گونه فدیه خونین واستعمال شربت مسکر را تحریم کرد هرچند ازهوم درهیچ جای گاتها سخنی نیست ولی بار تولمه نوشته است که در گاتها یسنا 32 بند 14 پیامبرایران استعمال شربت مسکر را منع کرده است. یا هوم المجوس گیاهی است ساقش یک عدد و باریک و صلب و گلش زرد و تیره و شبیه بیاسمین و برگش ریزه است و ظاهرا از جنس ارغوان زرد باشد و نزد بعضی بخورمریم است
نام درختی شبیه به درخت گز
بنگرید به هجوم آوردن، هجوم آوردن: (این طایفه بدین اکتفا نکردند علی الغفله برسرخانه اوهجوم کردند)
بنگرید به هجوم آوردن هجوم آوردن