معنی هتک - لغت نامه دهخدا
معنی هتک
- هتک
(قَشْوْ) - دریدن پرده و مانند آن را: هتک الستر هتکا، پاره کرد آن پرده را. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (معجم متن اللغه) (منتهی الارب). پرده دریدن. (دهار) (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) ، کشیدن و از جای کندن پرده و مانند آن. (ناظم الاطباء) (از معجم متن اللغه) (از اقرب الموارد) ، شکافتن جزوی از پرده و امثال آن به جهت آشکار ساختن ماورای آن. انکشاف. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (معجم متن اللغه) (منتهی الارب) ، به درازا بریدن جامه. (معجم متن اللغه) (اقرب الموارد) : هتکت الثوب، شکافتم آن جامه را به درازا. (ناظم الاطباء) ، مجازاً رسوا کردن. مفتضح ساختن. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (معجم متن اللغه) : هتک اﷲ سترالفاجر، مفتضح کرد خدا آن فاجر را. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، هتک عرش، خوار و ذلیل گردیدن. بی عزت و حرمت شدن: هتک عرش فلان، خوار و ذلیل گردید فلان. (ناظم الاطباء). هتک عرشه، حرمت و عزتش از بین رفت. (معجم متن اللغه) ، (اصطلاح پزشکی) تفرق اتصال که اندرعضله افتد بر کنارۀ عضله. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). تفرق اتصال یکون فی طرف العضله. (بحرالجواهر). جدایی پیوستگیهایی که بین اطراف عضلات است. (کشاف اصطلاحات الفنون)
لغت نامه دهخدا